به دوستی قول دادم راجع به چیزی که گفته بود من فراموش کردن بهش اشاره کنم بنویسم...به وبلاگش سر زدم...داستان یک خیانت بود و زنی که تکه تکه های شکسته شده ی قلبش رو می خواد جمع کنه و بند بزنه و دوباره از اول بسازه...تمام وبلاگش رمز داشت..من فقط تیتر مطالبش رو خوندم و عنوان وبلاگش....
دستام شل شدن....چطوری می تونید خانم ها...حتما باید یک درد رو تجربه کنید تا عمقش رو بفمید؟؟؟ مثلا اگر به شما بگم از دست دادن(خدایی نکرده) مادر یا فرزند داغ بزرگی هست تا تجربه اش نکنید نمی فهمید؟؟؟
دلم برای کسی تنگ شده ک اشکامو دیدو با خنده رفت
**
کاش نجابتم را بهانه ی رفتنت نمیکردی
تا با دیدن هر هرزه ای به خودم بگویم
اگر مثل او بودم نمیرفت
**
آمدنت را محال میدانم...
اما اگر شبی به خوابم آمدی، مرا نبوس!
آخه من وسیگار در نبودنت
به تو خیانت ها کرده ایم.
**
این چه رسمیست؟
لالایی اش را من برایش خواندم،
اما در آغوش دیگری خوابش برد...
**
خواستم من و تو را ما بنویسم
اما اینا من می دانم که تو
به هم? قول ما شدن داده ای
**
?خیانت آدم ها رو شاید بشه بخشید
ولی فراموش هرگز!
**
رفته ای و من
هر روز به موریانه هایی فکر میکنم
که آهسته و آرام
گوشه های خیالم را می جوند
تا «بی خیال »نشده ام برگرد
**
?خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی
خیانت می ت.اند دروغ دوست داشتن باشد
خیانت تنها این نیست که دستت
را در خفا در دست دیگری بگذاری
خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد
**
دلم شکست؟
عیبی ندارد
شکستنی ست دیگر لعنتی میشکند
اصلا فدای سرت
قضا و بلا بود از سرت دور شد.
اشکم بی امان میریزد؟
مهم نیست
آب روشنی ست
منزل ات تا ابد روشن
من آن قدر با وسعت نبودن تو زیسته ام
که دیگر آمدن ات
دردی از من دوا نمیکند
نیا ؛
مدت هاست که به جای تو
با جای تو انس گرفته ام